۱۳۹۱ فروردین ۲۵, جمعه

دلایل تاریخی و اسناد ایرانی بودن جزایر سه گانه خلیج فارس


دکتر سید مجید تفرشی

اگر می خواهید درباره جزایر سه گانه ایرانی در خلیج فارس بدانید این گفت و گو را بخانید!


مینا علی اسلام: ‏کافه خبر، اردیهبشت ماه سال گذشته میزبان مجید تفرشی، پژوهشگر ارشد ایرانی در آرشیو ملی بریتانیا ‏بود. او با بیش از سه میلیون سند تاریخی مرتبط با ایران سر و کار دارد که ‏می‌تواند نوری به زوایای ناپیدای روابط ایران و بریتانیا، حقوق و مالکیت‌های ‏قانونی ایران و بسیاری از ابعاد منافع ملی کشورمان در ارتباط با قدرت که سال ‏های سال در خلیج فارس اعمال نفوذ داشته و دارد، اندازد. ‏با توجه به اهمیت موضوع جزایر ایرانی خلیج فارس و اقدام خارج از عرف دیپلماتیک دولت امارات متحده عربی و اظهارات گستاخانه علیه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بر جزایر سه گانه بازخوانی این گفت و گو می تواند به تبیین مستندات مالکیت ایرانی این جزایر کمک کند. متن کامل این گفت و گو را ایـــنــــجـــــا ملاحظه فرمایید. در ادامه گفت و گوی خبرآنلاین با مجید تفرشی می آید:
***
  • بحث جزایر سه‌گانه ایرانی به مساله‌ای سیاسی با تاریخ پر فراز و نشیب در ‏طول روابط ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس تبدیل شده است. در آخرین ‏نشست وزیران خارجه شورای همکاری خلیج فارس قبل از اوج‌گیری تحولات ‏خاورمیانه، در مورد موضوع مالکیت این جزایر نوعی سکوت از سوی اعضای ‏شورا دیده شد که به علامتی مثبت از سوی اعراب به ایران تعبیر شد. تاریخچه ‏این جزایر در اسناد بریتانیا چه مسائلی را آشکار می کند؟
نباید این سکوت را نشانه ای مثبت دانست. در کشورهای مختلف عربی به خصوص ‏امارات، عربستان سعودی و حتی مصر و سوریه و عراق، به طور سیستماتیک و نهادینه ‏در مورد نام خلیج فارس و مالکیت ادعایی امارات بر جزایر سه گانه بحث می‌کنند. در ‏تمام کتاب های درسی آنها نام خلیج فارس به نام خلیج عربی ذکر شده است.‏
بحث خلیج فارس و ادعاهایشان علیه ایران، برای کشورهای عربی بحثی منطقه ای و ‏نوعی مفر و گریزگاه برای پنهان کردن شکست ها و ناامیدی هایشان در شکست بر ‏سر مساله فلطسین و اسرائیل و دیگر مناقشات جهانی است. در واقع نوعی برون افکنی ‏اعراب است. آنها هم به ایران هیچ گاه به عنوان شریک یا دوست استراتژیک نگاه نکرده ‏اند.‏
بگذارید مثالی بزنم: چند سال قبل در کنفرانسی با حضور جک استرا وزیر خارجه وقت ‏بریتانیا و سعود الفیصل همتای سعودی او حاضر بودم. یک خبرنگار امریکایی از وزیر ‏خارجه سعودی پرسید: " نظر شما در مورد روابط عربستان و ایران و عربستان و ‏امریکا در مقایسه با هم چیست"؟
سعود الفیصل جمله مهمی را گفت که به نظرم شاه کلید روابط اعراب با ایران است: ‏‏"ایران برادر و همسایه امت عرب است و امریکا دوست و متحد استراتژیک امت عرب ‏و البته آدم‌ها برادر و همسایه هایشان را خودشان انتخاب نمی کنند و مجبورند با او ‏تعامل و همزیستی داشته باشند."‏
در مورد جزایر سه‌گانه ایرانی باید توجه داشت که یکی از معضلات مهم ایران در این ‏مساله آن است که سیاست واحد و هماهنگی در برخورد با مساله در داخل ندارد. چه ‏در بعد پژوهشی و آکادمیک و چه در بعد تبلیغاتی و دیپلماسی عمومی.‏
من شخصا امسال از سه طریق مختلف پیگیر برگزاری کنفرانسی در آذرماه هستم به ‏مناسبت چهلمین سالگرد اعاده حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه خلیج فارس که در ‏سی‌ام نوامبر 1971 تحقق یافت. ولی تشتت جدی در بین مسئولان ایرانی در این مورد ‏وجود دارد و حمایت جدی برای کار جدی نیست. اغلب حمایتها از کارهای نمایشی و ‏ظاهری است.‏
به نظر می‌رسد که مساله جزایر سه گانه در چند سال اخیر دومین چالش بزرگ ‏منطقه ای و بین‌المللی ایران است. حتی فکر می‌کنم حل و فصل چالش هسته‌ای زودتر ‏از موضوع جزایر سه گانه امکان پذیر باشد چراکه مساله جزایر وصل به کل کشورهای ‏عربی است. کشورهای عربی در مساله هسته‌ای ایران سیاست آشکار ضد ایرانی ندارند ‏اما در مساله جزایر این گونه است.‏

  • به نظر می‌رسد بسیاری از چالش‌های امروز ‏با بررسی آنها قابل درک تر می‌شود.‏
سه اتفاق مهم از اواخر نوامبر تا اوایل دسامبر سال 1971، در فاصله یک هفته، در ‏منطقه رخ داد؛ اول، خروج کامل نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس، دوم، ورود ‏نیروهای ایرانی به جزایر سه گانه و سوم تاسیس دولت امارات است.‏
از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، دولت بریتانیا به شیخ نشین‌های مستعمره ‏عرب خود در منطقه قول داده بود که به آنها استقلال ببخشد. از سال1968 هم ‏پارلمان بریتانیا تصویب می کند که نیروهای بریتانیا از خلیج فارس خارج شوند و ‏مناطق تحت استعمار را به شیخ نشین ها واگذار کنند. در این فاصله تا 1971 سه شیخ ‏نشین از سایرین راه خود را جدا می‌کنند: کویت در سال 1961 و زودتر از بقیه ‏استقلال کسب می‌کند. بحرین هم با یک رفراندوم غیرواقعی استقلال پیدا می‌کند. البته ‏در آن زمان، ایران در بحرین به مانند جزایر سه گانه نیروی مستقر نداشت اما از ‏دعاوی خود بر سر حاکمیت بحرین در سال 1970 کوتاه آمد. حدود دو ماه قبل از ‏خروج نیروهای بریتانیا از خلیج فارس، حکام قطر اعلام می‌کنند که نمی‌خواهند در ‏چارچوب فدراسیون امارات عربی متحده قرار داشته باشند. از سال 68 تا 71 مذاکرات ‏بسیار فشرده‌ای میان ایران و بریتانیا وجود داشته و امیال و خواسته های کشورهای ‏عربی هم از طریق بریتانیا به ایران اعلام می‌شد. کشورهای عربی منظور دولت در ‏آستانه تاسیس امارات بود که دو شیخ نشین آن در مورد جزایر ایرانی اختلاف نظر ‏داشتند. (راس الخیمه در مورد جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک و شارجه در مورد ‏ابوموسی).‏
اما حکومت پهلوی مطلقا حاضر به مذاکره با اعراب نبود و در این مورد منطق درستی ‏هم داشت. چراکه معتقد بود آنها هنوز دولتی تاسیس نکرده و رسمیتی ندارند که با ‏ایران به مذاکره بنشینند. بر همین اساس تنها با بریتانیا در مورد جزایر مذاکره می‌شد. ‏شاه تنها در اواخر خود هیاتی از شارجه را برای مذاکره به حضور پذیرفت که برخورد ‏با آن هم صرفا در حد معاون وزیر بود. جالب است که دو نفر در این هیات حضور ‏داشتند: یک حقوق دان امریکایی به نام نورتکات ایلی که عنوان مشاور حاکم شارجه و ‏دوم مهندس جوانی که به دلیل مذهب پدری و تبار مادریش تعمدا انتخاب شده بود. ‏او مادری قاجاری و ایرانی داشت و پدرش شیعه عراقی بود. این فرد "حمید ضیاء ‏جعفر" نام دارد که هم اکنون صاحب کمپانی بزرگ و جنجالی کرسنت است که ‏سالهاست می‌خواهد گاز ایران را خریداری کند. او فردی بود که از سوی شیخ شارجه ‏به ایران آمد تا از طریق مذاکره مانع بازپس گیری جزایر و به خصوص شارجه از سوی ‏ایران شود. او در آن زمان تازه از دانشگاه کیمبریج فارغ التحصیل شده و به امارات ‏آمده بود. ‏
تا سال 1971 تحولات زیادی میان ایران و بریتانیا بر سر جزایر رخ می دهد و حتی دو ‏کشور تا مرز قطع روابط هم پیش می روند. وزیر خارجه وقت ایران یعنی اردشیر ‏زاهدی در این میان تغییر می کند. به نظر سر ویلیام لوس، نماینده تام الاختیار لندن ‏در خلیج فارس، زاهدی مواضع بسیار سخت و غیر قابل انعطافی در مورد مالکیت ‏ایران بر جزایر داشت و وجودش در راس دستگاه دیپلماسی ایران مانع پیشبرد ‏مذاکرات تهران و لندن بر سر جزایر بود.‏
از قضا، دو نفر از کسانی که قضاوت عمومی تاریخ نگاران درباره آنان منفی است، بر ‏سر موضوع جزایر و مالکیت ایرانی آن، بسیار پایداری کرده اند؛ یکی عبدالحسین ‏تیمورتاش در دوره رضا شاه و دومی اردشیر زاهدی در دوره محمد رضا شاه. ‏

  • مگر موضوع جزایر سه‌گانه به دوره رضا شاه هم می‌رسید؟
بله موضوع جزایر طولانی و دیرپا است. مساله تنها منحصر به جزایر سه گانه مورد ‏بحث ما هم نبوده است. از ابتدای قرن نوزدهم، این سه جزیره و چند جزیره دیگر به ‏طور جدی مورد طمع بیگانگان بوده است. در سال 1903 در زمانی که دولت ‏مظفرالدین شاه در شرایط متزلزل و ناکارآمدی قرار داشت، نیروهای بریتانیایی این ‏جزایر را اشغال می کنند و 68 سال این اشغال طول می‌کشد.‏
نکته جالب و مهم این است که در طول این سال های اشغال هیچ یک از دولت های ‏ایرانی ( از خوب تا بد، از مردمی تا غیر مردمی) زیر بار این تحمیل نرفتند که جزایر، ‏ایرانی نیست. تاکنون به هیچ سندی در بررسی های خود برخورد نکرده‌ام که دولت ‏های ایرانی، قبل از اشغال جزایر، در طول این 68 سال و پس از آن، ادعای حاکمیت ‏عربی بر جزایر سه‌گانه را پذیرفته باشند.‏

  • بحث عربی بودن این جزایر از چه زمانی مطرح شد؟
در سال 1903 به زور انگلیسی ها این جزایر از ایران گرفته شد. تا قبل از آن بعضا ‏دزدان دریایی به جزایر می آمدند یا بریتانیایی ها دخالت می کردند اما حاکمیت ‏جزایر بیشتر با ایران بود. از این سال به بعد زمانی که اقتدار بریتانیا در خلیج فارس ‏افزایش یافت، پرچم خود را در جزایر بالا بردند و جزایر را متعلق به خود دانستند.‏
نکته اینجاست که در بررسی اسناد انگلیسی متوجه شدم که مساله حضور بریتانیا در ‏جزایر خلیج فارس منحصر به این سه جزیره نیست. اولا چند جزیره دیگر در اختیار ‏ایران بود که در دوره اقتدار بریتانیا در اشغال بوده و بعدا ایران آنها را بازپس گرفته ‏است. مانند جزیره فرور یا جزیره فارسی. اما از آنجا که دعوای جزایر سه گانه ‏همچنان ادامه یافته، شهرت یافته است. ‏
علاوه بر آن، بیش از دو هزار سند را اخیرا به دست آورده‌ام که نشان می دهد در ‏طول دوره چهار ساله جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا اصرار عجیبی برای خرید یا اجاره ‏بلند مدت چند جزیره ایرانی از دولت ایران داشته و در این راستا از فشار سیاسی تا ‏اعمال نفوذ را به کار گرفته است. ولی با وجود شرایط سخت و مواضع ضعیف، هیچ ‏کدام از دولت‌های ایرانی آن دوران زیر بار این پیشنهادها نرفتند و با آن مخالفت ‏کردند.‏

  • پس به نظر می‌رسد که جزایر سه گانه در میان ایران و اعراب به وجه‌المصالحه ‏ای تبدیل شده که داستانش به دارازا کشیده است. نظر شما چیست؟
من معتقدم اگر روزی مشکلات ایران و غرب و به خصوص ایران و امریکا حل و فصل ‏شود، مساله جزایر سه گانه و حاکمیت ایرانی تثبیت و مناقشه به خودی خود برطرف ‏می‌شود. اکنون مساله جزایر سه گانه به اهرم فشاری از سوی امریکا بر ایران تبدیل ‏شده که نوعی گروکشی را تداعی می کند. هر زمان روابط ایران و غرب تیره شده، ‏این موضوع هم بیستر در صدر موضوعات روز قرار گرفته است. ظاهرا اعراب در این ‏ماجرا بازیچه و ملعبه هستند.‏
جالب است بدانیم که شیخ نشین شارجه به تنهایی چندان علاقمند به طرح مسائل ‏جزایر به طور مجزا از امارات نیست و فشارهای دیگر کشورهای عربی و شرکای ‏غربی، آنان را به ادامه طرح ادعاهای آنان کشانده است. با این وجود فشار دولت ‏امارات، قدرت های عربی و امریکا در موضوع جزایر همچنان ادامه دارد. در هر حال ‏ممکن است از بعد سیاسی قدرت به نفع طرف مقابل باشد اما به لحاظ تاریخی و ‏حقوقی قدرت ایران بیشتر است.‏

  • اگر ممکن است درباره اسناد و مدارکی که در سالهای اخیر درباره مساله جزایر ‏سه گانه آزاد شده توضیح دهید.‏
اسناد مربوط به موضوع بازگشت مالکیت جزایر سه گانه به ایران، طبق قوانین ‏آرشیوی در بریتانیا می بایست پس از طی یک دوره کامل سی ساله در آخر سال ‏‏2001 و یا ابتدای 2002 آزاد می شد اما این اتفاق نیفتاد. دلیلی که مسئولان دولتی ‏بریتانیا برای این امر ارایه کردند این بود که موضوع این اسناد هنوز به تاریخ نپیوسته ‏و انتشار اسناد ممکن است کفته ترازو را به سوی یکی از طرفین دعوا سنگین کند. به ‏دلیل سابقه طولانی و همچنان جاری حمایت لندن از ادعاهای امارات در این مورد، ‏مشخص بود که نگرانی مقامات بریتانیایی از تقویت مواضع ایران بوده است.‏
چندی بعد من بر اساس قوانین بریتانیا شکایت کردم و تاکنون به تدریج توانسته‌ام به ‏حدود چهار هزار برگ از مجموع شش هزار برگ سند تاریخی این موضوع دست ‏رسی پیدا کنم. نکته اینجاست که این اسناد کاملا موید دیدگاه های ایران در مورد ‏جزایر است و نشان می‌دهد که چقدر ادعای اعراب بی پایه و اساس و صرفا متکی به ‏زور و حمایت بریتانیا بوده است.‏
یکی از مشکلات جدی اعراب در آن زمان فقر بالای شیخ نشین ها بود که می‌خواستند ‏با طرح ادعای مالکیت بر جزایر ایرانی، پولی از ایران دریافت کنند و از ادعای خود ‏بگذرند. در همان زمان هم شاه مبلغی حدود ده میلیون دلار به شیخ شارجه و راس ‏الخیمه می دهد که حتی میان حاکمان این دو شیخ نشین برای دریافت پول بیشتر از ‏ایران دعوا بوده است.‏
در واقع آنها در آن زمان دنبال درآمد بودند و بحث مالکیت ارزشی ملی، حقوقی و ‏سیاسی چندانی برای آنها نداشت. البته آن‌ها نگرانی آن بودند که با چشم پوشی از ‏جزایر سه گانه، مورد خشم تندروهای عربی در کشورهایشان قرار گیرند. حدود دو ‏ماه پس از آن که ایران جزایر را پس گرفت، طی یک شبه کودتا شیخ خالد بن محمد ‏القاسمی، حاکم شارجه، کشته شد و معلوم شد این نگرانی‌ها هم درست بوده است.‏

  • شما زودتر حل و فصل شدن موضوع هسته‌ای ایران را از مساله جزایر سه‌گانه ‏محتمل‌تر می دانید اما تحولات جاری خاورمیانه ممکن است شرایط را تغییر ‏دهد. شما چه ارزیابی دارید؟
خیر، بعید می‌دانم چراکه کشورهای عربی هر کدام با یکدیگر به خصوص در حوزه ‏خلیج فارس با هم اختلافات نظرهای شدید مرزی دارند. مساله نام خلیج فارس و ‏جزایر سه گانه از معدود مواردی است که این کشورها را به هم نزدیک کرده و آن‌ها ‏تلاش دارند نشان دهند که با هم اتفاق نظر دارند.‏
به یاد دارم که حدود سی سال پیش یک روزنامه انگلیسی زبان کاریکاتوری را چاپ ‏کرده بود که در آن شیوخ عرب دست بر گردن همدیگر انداخته بودند اما در صحنه ‏پشت سر آنها، هر کدام خنجری در دست دارند که بر پشت دیگری فرو می کنند.‏

  • یعنی شما فکر می‌کنید که حتی تغییر حاکمیت دولت‌های عربی هم باز به اتحاد ‏آنها بر سر مقابله با ایران با اتکا به موضوع جزایر سه گانه و نام خلیج فارس ‏لطمه وارد نمی‌کند؟
نمی‌توان با قاطعیت گفت که این اتحاد در شرایط متحول شده خاورمیانه هم باقی ‏خواهد ماند. همه چیز بستگی به جنس روابط این کشورها با امریکا دارد. اکنون نوع ‏روابط مصر با امریکا تغییر کرده است. البته مصر دشمن امریکا نمی شود اما به مانند ‏سابق دیگر متحد استراتژیک ابدی امریکا نخواهد بود. در روابط با ایران هم همین طور ‏است.‏
معتقدم که متاسفانه ایران در زمینه دیپلماسی عمومی و مردم محور در کشورهای ‏عربی قوی عمل نکرده است. بخشی از دید دولت های آینده عرب به ایران بستگی به ‏فعالیت های ایران در منطقه دارد. دیپلماسی عمومی دیپلماسی‌ای نیست که تنها با ‏نمایش چند فیلم و برگزاری چند مسابقه فرهنگی و چند چشن ظاهری بی‌محتوا بتواند ‏به نتیجه برسد بلکه یک کار فرهنگی ریشه‌دار و دراز مدت است که جنبه های مختلف ‏داشته و نیازمند استفاده از کارشناسان تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است.‏
اکنون در بسیاری از کشورهای عربی منطقه تلاش های متمرکزی وجود دارد که ‏ریشه‌های ایرانی را در منطقه محو کنند. به عنوان نمونه اخیرا دولت قطر به یک ‏موسسه امریکایی سفارش داده که کتابی با عنوان تاریخ معاصر قطر را منتشر کند. ‏خانواده شیخ قطر تبار ایرانی و بحرینی دارند. در کل فهرست این کتاب حدودا چهار ‏صد صفحه‌ای که بنده مورد مطالعه قرار دادم، حتی یک مورد از نام ایران دیده نمی ‏شود در صورتی که حتی تا 50 سال پیش دولتی به نام قطر وجود نداشته و عمده ‏مراوده شیخ نشین ها تنها با ایران بوده است. این اقدامات به هدف تغییر هویت ‏منطقه‌ای و انزوا و یا امحای هویت و تاریخ حضور ایران در این منطقه انجام می شود.‏
یکی از کارهایی که در ایران کمتر انجام گرفته و خوب است به آن پرداخته شود، بحث ‏جمع آوری تاریخ شفاهی شیوخ موجود منطقه است که با ایران ارتباط داشته اند، مانند ‏خانواده گله داری در امارات. در این فرایند با ضبط خاطرات آنها می توان ریشه‌های ‏ایرانی این شیوخ را اثبات کرد. اکنون بحرین 75 درصد شیعه دارد که این تعداد اکثرا ‏ایرانی تبار هستند اما به مرور این هویت ایرانی آنها در حال کم رنگ تر شدن است.‏

  • آیا یکی از اقدامات هدف‌دار کشورهای عربی در حذف هویت‌های ایرانی از ‏منطقه اصرار بر نام جعلی خلیج " عربی" است؟
دقیقا. در اواسط دهه 60 میلادی زمانی که برای اولین بار جمال عبدالناصر به طور ‏جدی مساله خلیج عربی را مطرح کرد، بساری جدی نگرفتند و مسخره کردند. خود او ‏زمانی که بر سر کار آمد و خواست در مورد انقلاب امت عرب سخن بگوید، با شعار " ‏من الخلیج الفارسی الی المحیط الاطلسی" سخنرانی می کرد. در واقع حتی او هم از ‏واژه خلیج فارس استفاده می کرد اما به مرور با افزایش اختلاف نظر عبدالناصر و شاه ‏ایران و پذیرش دوفاکتوی اسرائیل از سوی دولت ایران، واژه خلیج عربی مورد ‏استفاده اعراب قرار گرفت.‏
در اسناد تازه آزاد شده از آرشیو وزارت خارجه بریتانیا مربوط به سال 1980 سندی ‏را پیدا کرده‌ام که سفیر بریتانیا در امریکا از اداره کل خاورمیانه وزارت خارجه ‏کشورش دستورالعمل کار برای استفاده از نام خلیج فارس را سوال می کند. این سوال ‏ده سال قبل از آن هم عینا مطرح شده بود. در سال 1970 پاسخ داده شده که باید ‏تنها از عنوان خلیج فارس استفاده شود و نام‌هایی مانند خلیج یا خلیج عربی از نظر ‏وزارت خارجه بریتانیا فاقد اعتبار رسمی، حقوقی و تاریخی است. در 1980 پاسخ این ‏است که " سیاست رسمی ما استفاده از نام خلیج فارس است و در مکاتباتمان با ‏کشورهای عربی برای جلوگیری از خشم اعراب، از واژه خلیج استفاده می کنیم اما خلیج ‏عربی هرگز مورد استفاده نیست."‏
در بررسی همین اسناد من دو پرانتز باز کرده ام و دو سند را آورده ام که نشان ‏می‌دهد که ادعای لندن نادرست است و با وجود این تاکید، در مواردی به طور ‏رسمی از عنوان خلیج عربی استفاده شده است.‏
اکنون در سال 2011 متاسفانه بسیاری از دیپلمات ها و مقامات رسمی بریتانیا از واژه ‏خلیج عربی استفاده می کنند. بخشی از این مساله به دشمنی با ایران مرتبط است. ‏بخشی دیگر به دوستی راهبردی غرب با اعراب مرتبط است. اما بخش عمده به ضعف ‏دیپلماسی عمومی ما در منطقه و جهان و به خصوص با اعراب بازمی گردد.‏

  • در واقع شاهدیم که در طول مدت فعالیت جمهوری اسلامی ایران از سی و سه ‏سال قبل تاکنون روند استفاده از واژه خلیج عربی تسریع شد. نظر شما چیست؟
بله بخشی از این مساله به مقابله با جمهوری اسلامی ایران برمی گردد. اتفاقا با ‏آمارهایی که گرفته‌ام مشخص است هر زمان که رابطه ایران و غرب سرد می‌شود، ‏در رسانه‌های بریتانیایی استفاده از خلیج عربی بیشتر و برعکس هر زمان که رابطه ‏بهبود می یابد، استفاده از خلیج فارس بیشتر می‌شود.‏
به هر حال بخشی از مساله سمت‌گیری اعراب بر ضد ایران بر سر نام خلیج فارس در ‏قبل از انقلاب هم مطرح بوده در واقع دولت بریتانیا همواره طرفدار اعراب بوده ‏است. از زمان آغاز به کار نظام جمهوری اسلامی ایران این روند تشدید شد.‏

  • آیا در اسناد تاریخی نسبت به تفاوت دیدگاه ملت های عرب و دولت های ‏عربی بر سر منافع ملی ایران مستنداتی هست؟ در واقع می خواهم بدانم که ‏بحث تاکید ایران بر اسلام در طول عمر جمهوری اسلامی ایران توانسته تغییری ‏در نگرش ملت های عربی به موضوعات مربوط به ایران ایجاد کند یا خیر؟
دو مساله مطرح است؛ ایدئولوژی و مسائل ملی. در بحث‌های ملی مردم و دولت ‏های عربی بر سر منافع عرب اختلاف چندانی ندارند. اما در بحث ایدئولوژیک و تاکید ‏بر اسلام ممکن است دیدگاه‌ها متفاوت باشد.‏
در مساله حاکمیت تاریخی ایران بر بحرین یا مساله جزایر سه گانه کمتر کسی در جهان ‏عرب با ایران توافق دارد. من با بسیاری از معارضین عراقی و بحرینی صحبت کرده‌ام ‏و متوجه شدم که آنها هم اختلافات جدی با حکومت های خود بر سر منافع کشورهای ‏عربی ندارند.‏
برای نمونه یکی از خواسته های دولت جدید عراق بازهم تکرار همان خواسته صدام ‏حسین مبنی بر لغو قرارداد الجزایر بود.‏
واقعیت این است که منافع ایران و کشورهای عربی در بسیاری از موارد با هم در ‏تعارض است. برای نشان دادن این مطلب که چقدر مساله تبلیغ و تحریک و شعارهای ‏قومیتی عربی برای اعراب اهمیت دارد، به سال 1359 بازمی گردیم. در شهریور این ‏سال زمانی که صدام حسین به ایران حمله می کند، سه خواسته مشخص و اولیه را علیه ‏ایران مطرح می کند: اول بازگرداندن به ادعای خودش "جزایر اشغالی" به امت عرب، ‏دوم " اعمال حاکمیت و خودمختاری به عربستان اشغالی" یعنی خوزستان ایران و سوم، ‏لغو معاهده 1975 الجزایر و واگذاری مالکیت کامل "شط العرب" به عراق.‏

  • موضوع نام خلیح فارس را کامل کنیم. نتیجه این بحث در اسناد تاریخی چیست؟
در اسناد تاریخی بیش از نود درصد نام هایی که در آرشیوهای خارجی موجود است، ‏خلیج فارس است و واژه خلیج یا خلیج عربی به ندرت دیده می شود. حق این است که ‏بگوییم در طول تاریخ نام خلیج فارس همواره وجود داشته و از ابتدای موجودیت اسناد ‏در آرشیوهای بریتانیایی و حتی تا ابتدای دهه هشتاد میلادی هم اکثریت قریب به ‏اتفاق منابع مستقل هم از نام خلیج فارس استفاده می کردند. اما به کندی و به مرور ‏این تناسب در حال تغییر است.‏
اگر بحث نام خلیج فارس را صرفا به لحاظ تاریخی بررسی کنیم، جایی برای بحث نمی ‏ماند البته اگر مساله سیاسی نشود. البته در اسناد گذشته خلیج عربی هم به کار رفته ‏که به لحاظ تاریخی به دریای سرخ اطلاق می شود و ربطی به خلیج فارس ندارد.‏

  • در مورد اسناد رسمی امضا شده میان ایران و بریتانیا در زمان واگذاری جزایر ‏سه گانه به ما بگویید!
این واگذاری به طور رسمی و در قالب یک قرارداد منعقد است. تشریفات رسمی هم ‏در استقبال از نیروهای ایرانی به جزایر پس از خروج نیروهای بریتانیایی از سه جزیره ‏برپا شد. البته در این قرارداد شیطنت‌هایی به لحاظ حقوقی انجام گرفته اما لحظه به ‏لحظه انعقاد قرارداد در اسناد آمده است. بلافاصله بعد از واگذاری جزایر به ایران، ‏عراق از سوی کشورهای عربی از ایران به شورای امنیت با عنوان اشغال جزایر شکایت ‏می کند اما شورای امنیت این مساله را در دستور کار قرار نمی دهد و فاقد وجاهت ‏قانونی می داند. طبق قوانین شورای امنیت هم اگر بحثی یک بار فاقد وجاهت قانونی ‏تشخیص داده شود، مجددا نمی‌تواند در شورای امنیت مطرح شود.‏

  • بنابراین دیگر امکان بررسی این موضوع در شورای امنیت وجود ندارد؟
خیر! و برای همین است که اصرار اعراب بر طرح مساله جزایر در دادگاه بین‌المللی ‏لاهه است. یکی از اعتراض های اعراب به ایران هم این است که چرا اگر حق با ایران ‏است، برای بررسی به دادگاه بین المللی لاهه نمی آید. معتقدم که سیاست ایران هم ‏در نظام قبل از انقلاب و هم در جمهوری اسلامی در زمینه مخالفت با حضور در یک ‏دادگاه بین‌المللی برای رسیدگی به موضوع جزایر سه گانه ایرانی، کاملا درست و به ‏حق است. چرا که قبول چنین موضوعی آغاز یک فرایند طرح ادعاهای بی اساس دیگر ‏در مجامع حقوقی بین‌المللی علیه تمامیت ارضی ایران خواهد بود.‏
در نهایت باید گفت که مساله جزایر سه گانه و نام خلیج فارس به مسائلی سیاسی ‏تبدیل شده است. این موارد همواره به عنوان یک ماجرای ناتمام در جریان است اما ‏می توان آن را تعدیل یا تشدید کرد. باید تحقیقات تاریخی و حقوقی و پژوهشی مساله ‏همچنان ادامه یابد تا حقوق ایران اثبات شود. اما نمی توان انتظار حل این موضوعات را ‏صرفا با برگزاری چند سمینار و چاپ چند مقاله پژوهشی داشت.‏
با این حال اعراب از این مساله غافل نیستند و مرتبا در حال پر کردن پرونده‌های ‏پژوهشی به نفع خود در این موارد هستند. این در حالی است که دولت و موسسهات ‏دولتی ایران از موضوع تحقیقات تاریخی، انتشار اسناد تاریخی و حمایت از تحقیقات ‏جدی و مستقل در این مورد خودداری و تنها به برنامه‌های پرهزینه نمایشی، چشم ‏پرکن تجملی و بی حاصل بسنده می‌کنند.‏
اتحاد ایرانی‌ها در حمایت از منافع ایران در خلیج فارس شرط لازم هست اما کافی ‏نیست. به بیان دیگر حمایت دولتی در ایران از این موضوعات ضعیف است و ‏کنفرانس‌هایی که در این خصوص در داخل ایران برگزار می‌شود، اغلب تبلیغاتی است و ‏مصرف داخلی دارد و بیشتر به جشنواره می‌ماند تا کنفرانس.‏

  • به بحرین بپردازیم.در تاریخ نقل است که کوتاه آمدن ایران از دعاوی خود بر ‏سر بحرین در مقابل کسب امتیاز حاکمیت بر جزایر سه گانه بود. اسناد تاریخی ‏بریتانیا چه مسائلی را نشان می دهد؟
این مساله صد درصد نیست. البته همواره در مذاکرات مطرح شده اما احتمالا رسمی ‏نیست. بدنبال رخدادهایی که بواسطه تعارض حاکمیت ایران بر بحرین و اقدامات ‏خودسرانه در بحرین صورت می گیرد، شاه نهایتا در هند طی یک سخنرانی اعلام ‏می‌کند که" ما به زور اسلحه نمی توانیم تا ابد بحرین را تحت اشغال خود نگاه داریم."‏
در همین سخنرانی بحث همه پرسی را شاه مطرح می کند که چراغ سبزی برای ‏جامعه بین المللی می شود. اما جامعه بین المللی در برگزاری همه پرسی شیطنت ‏می‌کند.‏
دبیرکل سازمان ملل برای برگزاری این همه پرسی نماینده ای ایتالیایی به نام ویتوریو ‏گیچاردی را راهی بحرین می کند. خاندان آل خلیفه اصرار می‌کنند که از برگزاری ‏همه پرسی صرف نظر کنند. چراکه به گفته آن‌ها، انجام همه پرسی خطرناک است و ‏ممکن است مردم روزی برای آینده سلطنت آل خلیفه هم تقاضای رفراندوم کنند.‏
نماینده سازمان ملل هم به جای برگزاری رفراندوم دست به نوعی استفسار و ‏نظرخواهی موردی می زند. به این ترتیب که با مراجعه به گروه‌های مختلف مردمی، ‏مثلا در باشگاه‌های تفریحی و فرهنگی یک نظر کلی را از آنها می پرسد.‏
به هیچ وجه رفراندومی در بحرین برگزار نشده که سند تاریخی برای آن وجود ‏داشته باشد. ‏
منتشر شده در تارنمای خبرآنلاین  - ۱۳۹۱/۱/۲۵